ز خاک من اگر گندم برآید ازآن گر نان پزی مستی فزاید
خمیر و نانبا دیوانه گردد تنورش بیت مستانه سراید
میا بی دف به گورمن،برادر! که دربزم خداغمگین نشاید
بدری زان کفن ،برسینه بندی خراباتی زجانت درگشاید
مرا حق از می عشق آفریده ست همان عشقم اگر مرگم بساید
منم مستی واصل من می عشق بگوازمی بجز مستی چه آید؟!
سلام....جالب بود ....
منم مستی واصل من می عشق بگوازمی بجز مستی چه آید به من هم سر بزن
من که هیچی نفهمیدم از شعر ولی ناراحت نشو من اصولا نمی فهمم!
سلام....از اینکه به خونه ماه خانم اومدید خیلی خوشحال شدم....انشاءالله که بازم می یاین....شاد باشید...یا علی